10- یه فعالیت فرهنگی - اولین تئاتر
امروز صدرا و مامان پیش مَِسین بودن که بابا سا ( جدیدا صدرا بابا رو اینطور صدا میکنه) بهشون گفت ساعت 8:15 شب برن خیابون وزرا.
سرقرار بابا منتظرشون بود از ماشین پیاده شدن و سه تایی رفتن به سالن تئاتر کانون پرورش فکری. بابا سا براشون بلیط خریده بود...
همینطور پاپکورن که صدرا جون خیییییلی دوست داشت و تند تند میل میکرد, نیم ساعتی تا شروع برنامه منتظر بودن و صدرا مردم رو نگاه میکرد و از یکی دو نفر پاپکورن و چیپس گرفت , یعنی اینقدر بهشون نگاه کرد تا اونا بهش دادن!!!
شروع برنامه با تاریکی سالن و بارش رقص نور همراه بود که صدرا رو میترسوند و نمی دونست به بغل کی پناه ببره , اما یواش یواش که بابا بهش گفت ستاره است خوشش اومد و دوست داشت دوباره بیان. تو مدت اجرا هم کاملا میخ بازیگرها شده بود
راستی اسم تئاتر , ازدواج در قهوه خانه(اینم آدرس سایتش http://www.sayemandegar.com/ )به کارگردانی بهزاد محمدی بود! کلی خنده و دست دسی و نانای
شب هم رسیدیم خونه ساعت 12 شب تا مامان شام آماده کنه صدرا با خرسی اش و دونه های لپه و لوبیا یه دونه شیکر shaker درست کرد
مرسی بابا خیلی خوب بود , یه تجربه تازه و یه انرژی نو ...