صدراصدرا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره
سپهرسپهر، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

داداش کوچولوها

41- کوتاه و مختصر از نوروز 91

1391/1/15 15:24
نویسنده : مامان
300 بازدید
اشتراک گذاری

نوروز و سال 1391 مبارک ؛ امیدواریم که آنچه خوب است و خیر است برای همه ما مقدر شود.

 

بعد از سال تحویل که صدرایی در خواب بود و گرفتن عیدی از بابایی که یکی از اسکناسها رو برداشت و باقی رو به مامانی بخشید. مسین و باباجون رو بدرقه سفر کربلا کرد و بعد هم عید دیدنی از مامان اشرف. ناهار میزبان پسر عموش بود و بعد هم کمی خواب به بدن زد. 

تصمیم بر این بود که مامان و بابا استراحت کنند و بعد راهی شمال , رویان بشن, که صدرایی به خاطر خواب بد موقعی که به بدن زده بود کاملا بی خواب بود. مامان و بابا خواستن به خاموشی زدن و تبدیل خونه به محیط خواب پسر رو هم به خواب دعوت کنند ؛ که صدرا اولش سعی کرد با غلط زدن بخوابه , اما بعد از حدود یک ربع گفت : نون میخوام! مامان بلند شد براش یه تکه نون اورد. ملچ ملوچ کنان خورد ؛ بعد نون گفت: آب بده! که ابندفه بابا گفت پاشید راه می افتیم , که صدرا عزیز ما یک ربع بعد از حرکت هنوز نرسیده به جاده هراز خوابش برد.

در مسافرت هم دید و بازدیدهای عید ادامه داشت , یک شب که صدرا خیلی خواب آلود بود و با هر قری که میداد چشماش برای دقیقه ای روی هم میرفت, به میان جمع بیخواب رفت و گفت: نخود نخود , هر کی رود خانه ی نخود!! و چنین بود که بزرگترها به صرافت ترک جمع و میهمانی افتادند.

خلاصه که چند روز اول نوروز صدرا جان در شمال ایران در جمع فامیل و در کنار پدر بزرگ و مادربزرگ به پرتغال چینی , گل بازی و ... گذشت.

بعد از برگشت به تهران هم, به استقبال از مسافرین کربلا و کلی سوغاتی های خوشگلپذیرایی از میهمانان اراک.

صدرای بیست و پنج ماه اکنون به خوبی حرف میزنه , از هم سن و سالان خودش یک کمی حذر میکنه ؛ اما از دیدن نی نی ها ( کوچکتر) لذت میبره . 

در صحبتهاش از افعال معکوس استفاده میکنه, مثلا:

کفشم برام تنگه : گشاده.

در رو قفل کن: در رو باز کن. 

وقتی میخواد بگه در رو بستم میگه در رو بندم.

مردم : مردیدم 

پسری همچنان عاشق نقاشیه و اخیرا درگیر و دار ترک دایپر و خبر دادن جییییییییش :)

الهی شکرت.

اینم عکس:

 دعای تحویل سالعیدی عیدی

بازیبازی

13بدر 13 بدر

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامانش
16 فروردین 91 0:43
نظرم پرید! نی نی وبلاگ پروندش! یه چیزایی راجه به اینکه این پسمل یه ساله که بلبله نوشته بودم و اینکه خوشحالم که بهتون خوش گذشته