59- ما و بادبادک
روز شنبه اولین روز کلاس ما در کارگاه بادبادک بود.
صبح مامان با خاله شیوا تلفنی صحبت کرد و با پیگیری , ایشون و نامی جان هم همکلاس ما شدند!
خلاصه ساعت 4 رسیدیم به محل کلاس دیدیم بچه های ساعت قبل هنوز دارن بازی میکنن , بازیشون که تموم شد رفتیم تو کلاس و صدرا و نامی کاورهاشون رو پوشیدن و آماده شدن واسه نقاشیییی,
اول یه سفره بزرگ انداختیم روی میز بعد نازنین جون مربیمون , بهمون قلم مو و پالت و کاغذ داد و رنگ های مختلف برامون میریخت توی پالت.
صدرا و نامی کلی کیف کردن.
بعد قلم مو بازی , نازنین جون بهمون یه کاغذی داد که خیلی نرم بود, اسمش کاغذ گلاسه بود و بهمون گفت روی کاغذ رو چسب کاغذی بزنیم و بعد هم رنگ کنیم , ایندفه بچه ها دستاشون رو با قلم مو رنگی میکردند و میزدن روی کاغذ, وااای چه خوبه.
و بعد چسبارو کندیم؛ و دیدیم که رنگ به زیر چسب نرفته ....
بعد از این همه کار با رنگ و کاغذ رفتیم و دستا و قلم موها و پالت هامون رو شستیم .
نازنین جون شروع کرد به شمردن 1, 2, 3 همه بپرین.
1,2,3 همه بشینیم
1,2,3 همه پاشیم.
بعدهم دستامون رو دادیم به هم و خوندیم
ما گلیم ما سنبلیم
ما بچه های بلبلیم
بااااز میشیم بسته میشیم
اگر به ما آب ندهن اینجوری میشیم اینجوری میشیم
روی زمین ولو میشییییم ( مینشستیم روی زمین)
بعد هم دوباره شمردیم 1, 2, 3 و هر نی نی پرید بغل مامانش و بوسش کرد.
و بعد از این خوابی عمیییییق برای دوتا نی نی هاااا :))