104 - از همه جا یه ذره
سپهر خان اول بگم که بعدا نگی
اصلا و ابدا نمیذاری مادر حتی یک لحظه بشینه چه برسه به اینکه بخواد لب تاب روشن کنه و براتون بنویسه
الان هم خداخواهی خوابیدی و مادرت به جای انجام هزار تا کار عقب مونده ترجیح داده یه کم واستون بنویسه.
موقع واکسن پایان 4 ماهگی و به پیشنهاد خانه بهداشت چون وزنت - ماشالله- دو برابر زمان تولدت شده بود غذای کمکی رو شروع کردیم اماااا حسابی پسر بیخوابی شدی
پریروز جمعه 18 مهر تو کل روز فقط دو ساعت خوابیدی و ساعت 1:30 شب وقتی از زور خواب پلکات قرمز و متورم شده بود جیغ و گریه راه انداخته بودی برای نخوابیدن.
و
صدرای عزیزم
بعد از کلی کمکی که تو اسباب کشیمون کرد، با دیدن ریخته پاشی های اسباب کشی از اونطرف بوم افتاده و همه چی رو سر جای خودش میذاره به خصوص روی اتاق خودش بسیار حساسه و به خاطر این که نمی خواد به قول خودش اتاق ریخته بی ریخته بشه با وسایلش بازی نمی کنه و لباس هاش رو میذاره تو اتاق مامان بابا تا مامان بیاد و بذاره داخل کمد!!!
این تصویر که می بینید آسانسوری که به اتاق صدرا میره و شماره 9 رو باید بزنین، البته 9 مال خونه ی قبلیمون بود و ایندفعه شماره اش شده 22
صدرا از ابتدای مهر ماه 2 روز در هفته (یکشنبه ها و سه شنبه ها) مهد کودک آفرینش رو هم تجربه میکنه.