107 - صدرا، آفرینش
یک شنبه ها و سه شنبه های آفرینشی ما با رضایت ما و پسرک ادامه دارد.
هر چند در پس خونه نشینی بر اثر سرما خوردگی گاهی میگوید، دیگه آٰفرینش نمیرم مریضم دیگه.
اما شکایت از اینکه مامان چه زود آمدی دنبالم حاکی از داستان دیگری است.
مهر و آبان به آشنایی شان با هوا در غالب فوت کردن توپ ، و اشیای دیگه.
نقاشی با باد سشوار،درست کردن حبابهای رنگی ،ساخت بادبادک و بالن و به پرواز در آوردن اونها گذشت
و از اواخر آبانماه داستان آشنایی با حیووانات مبحث مورد علاقه ی صدرا جریان پیدا کرده:
یکشنبه 26 آبان (بر گرفته از سایت خانه کودک آٰفرینش http://aafarinesh.com/)
امروز با اجرای نمایشی از کتاب می خواهیم یک خرس شکار کنیم توسط بچه ها، با مکان های رودخانه جنگل و زمین گل آلود آشنا شدند.آنها در حین اجرای نمایش حیوانات موجود در این مکان ها نحوه ی زندگی آنها ،نوع غذایی که مصرف میکنند را مورد بررسی قرار دادند
سه شنبه 28 آبان
امروز بچه های با اجرای سکانس های پایانی نمایش شکار خیالی خود را به پایان رساندند. آنها در زمان اجرا مکان زندگی، مروری بر دانسته های خود همچون انواع حیوانات اهلی و وحشی، مکان زندگی، صدای حیوانات و غذای هریک از آنها را واداشتند.
پیرو مبحث هوا صدرا میپرسه مامان هوا همه جا هست ولی ما نمی بینیمش؟؟؟
مادر : بعله
صدرا: مثل خدا که همه جا هست و ما نمی بینیمش!
پدر: درسته پسرم، خدا هم مثل هوا همه جا هست و دیده نمیشه.
و
از آموزش های عاشورایی مهد، پسر آب می نوشه و بعد میگه: یا علی اصغر حسین.