١٠٦- سپهر، شش ماهگي
نيمي از يك سال است كه ما بار ديگر چهار نفره بودن را تجربه ميكنیم و اين بار در نقش پدر و مادر دو پسر. نيمي از يك سال است كه صدراي دردانه مان نقش برادر بزرگ را بسيار بهتر از آنچه تصورش را داشتيم ايفا ميكند. و اين جمع برايمان بسيار لذيذ است و هر روز رخي تازه برايمان رقم ميزند. سپهر شش ماهه مان اكنون با رورئك خانه را ميگردد و گاه با پرده و گاه با برگ گلدان ها سرگرم است و گاهي تلاشي خستگي ناپذير براي دست يافتن به شيئ روي ميز. همزماني شش ماهگي اش با مُحرم و يادآوري طفل تشنه ي ما را در اولين جمعه محرم به مصلا كشاند و اونجا بود كه با ديدن دختركي كه گردن نمي گرفت براي هزارمين بار شكر داده ي سالم خداكرديم و براي طفلك بيمار و باقي بيماران دعا كرديم. به اميد شفاي همه شان.
سپهرمان با ورود به ماه هفتم ويروس سرماخوردگي را هم ملاقات كرد و همان باعث شد كه واكسن عزيز را به تاخير بياندازيم.