25- در آستانه بیست و دومین ماه زندگی
مراحل جابجایی و اسباب کشی رو خیلی خوب و با صبوری گذروند و وارد خونه جدید شد.
کلی شیرین زبونه و مثل طوطی کلمات و رفتار بزرگتر ها رو تقلید می کنه.
جدیدا دوست داره همه ی کارها رو خودش انجام بده از کشیدن غذا توی بشقابش و خوردن تا .....
دوست داره با تلفن با همه حرف بزنه و با مامان بزرگا و بابا بزرگا که صحبت می کنه بهشون می گه بغلم و گوشی رو تو بغلش میگیره یا خوراکی و نقاشی هاش رو از توی گوشی بهشون نشون میده.
بابا جون دو تا جوجه بلدرچین براش خریده , روز اول که اونا رو براش اورد کلی ازشون پذیرایی کرد و روی قفسشون کلی میوه و CD و اسباب بازی گذاشت.
بامزه اینکه چون ته لیوان چایی ها همیشه خنکه و راحت میشه خورد صدرا عادت کرده بودن به خوردن ته لیوان چایی که قرار شد این عادت با ریختن یه چایی کم رنگ و خنک برای ایشون ترک بشه , مامان سه تا چای آورده که یکیش خنکه و قابل خوردن بنابراین صدرا سریع چایش رو سر میکشه و بعد دونه دونه لیوان چایی مامان و بابا رو دست میزنه و میگه داغه , به بابا می گه بابا چایی بخور و بابا میگه آخه چای که داغه من چجوری بخورم؟؟ صدرا هم فوری میگه اینطوری صدای هورت کشیدن و بعدش هم به به و چه چه اش.
شعر پیشی پیشی ملوسم ، تپلویم تپلو و حسنی نگو یه دسته گل را می خونه.
تلویزیون شبا یه سریال داره به اسم شیدایی که تیتراژ پایانی اش رو صدرا خیلی دوست داره و باهاش حسابی آواز میخونه
اینو داشته باشین تا به زودی به روز کنیم ...