67- قند و شکر میچکد از کنج دهانش 2
مامانی دلدرد شده و مامان مریم براش چایی نبات می آره, توی چایی تکه ای از شاخه نباته
صدرا می آد و میگه منم نبات می خوام , مامانی در حال جدا کردن تکه ای از نباته که پسرش میگه نه با تسبیحش بده!!!
از پله های مترو میرن پایین و باد تندی جریان داره , میگه بادم می آد
با یکی از دوستان مامان نسرین رفته پیاده روی, اسم دختر این خانمه الهه است, شب تو ماشین یکی یکی میپرسه: ماشین تو چیه ؛ ماشین بابایی چیه؛ ماشین الهی چیه؟؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی