8
این جلسه صدرا و دوستاش تو کارگاه نقاشی دیواری داشتند، از یک سمت روز میز قلم رنگی برمیداشتند و سمت دیگه روی دیواری که کاغذ داشت رنگ میکردند, صدرا کلا تو این کارا خیلی همکاری میکنه , ترم پیش هم همینطور بود.
بعد هم باید از روی میز و صندلی با آهنگ رد میشدند و وقتی آهنگ قطع میشد می ایستادند.
با مَسین حدود یک ساعت با یه دستمال کاغذی بازی کردند و خندیدند , خوشبحال روزگار کودکی که برای شاد بودن بهانه ای چنین کوچک می طلبه.
دیشب هم بابایی و مامانی رو وادار کرد توی خونه باهم والیبال بازی کنن و خودش وسط بازی این دو آنقدر ذوق کرد و خندید.
امروز هم این روش رو برای خوردن کوکو انتخاب کرد، ببینید و خودتون قضاوت کنین:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی