16 - روز جهانی کودک
صدرا شنبه که مصادف با روز جهانی کودک هم بود به دیدن نمایشگاه بهترین ها برای غنچه های شهر رفت. خیلی خیلی خوش گذروند. حسابی نقاشی و به قول خودش چش چش کرد. یه عااالمه جایزه شامل دفتر نقاشی و بادکنک و پوستر و مداد رنگی و پوشک!!
از ساعت 10 صبح تا 3 بعد از ظهر انقدر بهش خوش گذشت که تا رسید توی ماشین خوابش برد و تو خونه هم ادامه ی خواب تا ساعت 5.
مامان به بابا گفت که ساعت 7 یه تئاتر عروسکیه به اسم کنسرت حشرات که به مناسبت روز جهانی کودکه . بابا که رسید خونه ناهارش رو ( ساعت 5:30 )خورد و دوباره به نمایشگاه رفتن که تئاتر رو ببینن. صدرا از جو تئاتر هم خوشش آمده بود و هم چون اولین تئاتر عروسکی اش بود که می دید با دو تا چشم باز با دقت همه جا رو نگاه می کرد.
مامان و صدرا دوباره سه شنبه صبح رفتن نمایشگاه اما انگار دیگه برای آقا صدرا دیگه تازگی نداشت, داشتن بر میگشتن که مهراد و مامانش رو دیدن و بازی مهراد محیط نمایشگاه رو براش جذاب کرد و کلی با هم بدو بدو کردن.