75 - قند و شكر ميچكد از كنج دهانش ٣
- مامان نسرينش داره نماز ميخونه، صدرا ميره چادرش رو از سرش در مي آره، مامان نسرين با خنده ميگه چه كار كردي نمازم رو شكستي، و پسرك به دنبال تكه هاي خرد شده نماز شكسته مي گرده و ميگه كوووو
- تو خيابون ماشين عروس در حال رد شدنه و عروس خانوم زير شنل، پسرك با هيجان، عروسه قايم شدههههه
- صدرا تو ماشين بابا جونشه و از شيشه عقب با مامان وبابا باي باي ميكنه و براشون بوس ميفرسته، يه آقاي موتور سوار تصور ميكنه صدرا با ايشونه و شروع ميكنه جوابش رو دادن كه صدرا اخم ميكنه خودش رو ميكشه كنارتر و ادامه باي باي و بوووس
- آخر شب اومده بخوابه مامان ميگه، پسرم شلوارت چرا خيسه؟! ميگه خيسه ديگه، تو آشپزخونه تو آبا خوردم زمين و بابايي خنديد از اين جواب دندانشكن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی